رانيارانيا، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

رانيا عروسك من

رانيا و زكام

1390/8/9 23:58
نویسنده : ماماني
394 بازدید
اشتراک گذاری

رانیا و سرماخوردن

بابا رانيا واسه كاري مسافرت رفته

و حالا ماماني و رانيا 4 شب تنها هستند

دختركم از ديروز بد طوري سرفه مي كني

مدام هم عطسه مي كني شير كم مي خوري

اشتهاي غذايي رو هم نداري

صبحي دكتر رفتيم دكتر كفت كلوت جرك كرده

ملوس مامان تو يه ريزه و عفونت  !! داروهات خريدم 

باباي هنوز نمي دونه

نمي خوام دلوابسش كنم  غروبي عمه هات هم زنك زدن كلي بشت تلفن صدات كردن

انها هم نمي دونند والا مورجه رو فيل مي كنند

الكي كفتم داري كارتون تماشا مي كني

ولي دريغ كه تو توان  شيطنت نداشتي

شبي هم باباي بهات حرف زد هنوز كه نفهميده

الان دير وقته تو حالت كمي بهتر

داري با خودت حرف مي زني

ولي هنوز دماغت خرخر مي كنه جشمهاي خوشملت قرمز شده

خاله هات و ماماني مي دونه حتي بابابزركي هم زنك زد حالت برسيد

مادرم كه خيلي غصه تو رو مي خوره 

بابايي روز 4 شنبه مي ياد اون موقع حتما بهش مي كم

ولي حالا راز بين من و تو مي مونه

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (10)

مامان رامیلا
10 آبان 90 0:46
آخی مثل منو دخترم مریض شده الهی انشاا.... زودتر خوب بشه .


شما و راميلا الهي زود خوب بشيد
وانیا
10 آبان 90 8:13
دختر گلم بابایی زودی بر می گرده نازم
خیلی مواظب خودت باش تا زودی خوب بشی و بعد سه تایی کنار هم شاد باشین و ارا م خوشگلم
راستی بابایی حتما برات یه عالمه سوغاتی های زیبا میاره شبا که می خوابی به هدیه ها فکر کن و خوابشو ببین نازم


ممنون عزيزم
حميرا
10 آبان 90 15:19
رانيا جونم اميدوارم زودي حالت خوب بشه و مامان گلت هم زياد اذيت نشه


ممنون خاله جون
خاطره مامان بردیا
10 آبان 90 16:29
اوخی عزیزم.. خدا بد نده. چرا اوف شدی خاله جون؟ انشاءاله بهتر می شی و تا بابایی برگرده حالت خوب خوب شده باشه


ممنون خاله جون
صوفی مامان رادمهر
11 آبان 90 9:04
قربونت برم دخمر خوشگلم... مامان چیز دیگه نداد تو بخوری سرما خوردی؟
زودتر خوب شو تا بابایی که می یاد شما رو سرحال ببینه دخمر نانازم


اله خاله خوف فهميدي
مامي گل
11 آبان 90 15:28
فرشته كوچولو ايشا... كه زود زود خوب بشي عزيزم



ممنون خاله خوبم
فاطيما
14 آبان 90 13:43
الاهييييييي چرا اوف شدييي؟/ ايشاله كه زود زود زود خوب بشي
مامان محمدرضا(شازده...)
16 آبان 90 10:20
سلام عزیزم خدا بد نده ، ان شاالله که زوووووووووودی خوب و سرحال بشی و وقتی بابایی میاد پر انرژی ازش استقبال کنی
صوفی مامان رادمهر
19 آبان 90 10:05
مامان رانیا جون کجایی؟ رانیا جونم کجایی خاله؟ دل من و رادمهر براتون تنگیده حسابی... هر جا هستین شاد و سلامت باشین
هدی مامان مبین
20 آبان 90 18:16
خاله قربون چشمای نازت چرا مریض شدی عسل خانوم وای من نبودم...اهوازم هنوز ایشالا خوب شده باشی