سفرنامه ایران تابستان (1)۹۲
از یه غیبت طولانی ما برگشتیم با کلی ماجراها و عکسهای جدید
سفر به ایران خیلی خوش گذشت
توی این مدت رانیا فارسیش خیلی خوب شد به دیدار خیلی از دوستان و فامیل
رانیا خیلی کارهای خوب یاد گرفت
با تشکر از همه به خصوص دوستان خوب اردیبهشتی رانیا
می ریم یه سفر سراغ عکسهای نمک ابرود و شمال
وسطهای ماه رمضان بودش روز یکشنبه که ما از جاده چالوس به سمت نمک ابرود راه افتادیم هوا خیلی خنک بودش و ۴ ساعته رسیدیم روز دوشنبه هم شهادت امام جعفر صادق بودش بابا رضا با ما موند بعد غروبش برگشت تهران
تا عید فطر ۱۳ روزی مونده اون موقع به همراه خاله شیرین بیان نمک ابرود
تمام مدتی که ما شمال بودیم هر شب بارون می اومد یعنی اینقدر سرد می شد که رانیا لباس گرم می پوشید دقیقا ۸ مرداد تا ۲۳ ام که اونجا بودیم
توی این عکس هم رانیا داره ایوان ویلا رو جارو می کنه
اینجام که برج های عظیم زاده که امسال اماد ه بودن شهر خیلی زیبا کرده
خوابیدن رانیا توی پشه بند
رانیا و فرار از باران
داره با مادرجون حرف میزنه رانیا مامی صداش می کنه
اون پری دریایی رو هم روز عید فطر کار یه جوانی بودش به نظرم هنری اومد
اینم یه عکس با بابا رضا روز عید فطر
خیلی شلوغ بودش تمام این ۱۵ روزی که بودیم بیشترش بارانی و سرد بودش و رانیا اصلا نتونست اب تنی کنه واسه همین اصلا عکسی برای اب تنی رانیا ندارم
دست مامنی و خاله شیوا درد نکنه که هر روز باهاشون به جنگل های اطراف می رفتیم و کلی رانیا تمشک می خورد