رانيارانيا، تا این لحظه: 13 سال و 29 روز سن داره

رانيا عروسك من

رانيا و واكسن 6 ماهكي

1390/7/27 15:25
نویسنده : ماماني
446 بازدید
اشتراک گذاری

رانيا و واكسن 6 ماهكي{#emotions_dlg.e13}

دوشنبه با هم رفتيم دكتر

او كه بيرمرد قد بلندي بود معاينه ات كرد كفت ماشاله وزنت كه خوبه

ماماني 7 كيلو 400

اخلاقت هم كه خوبه

بعدش رفتيم اتاق واكسن

همون خانمي كه هميشه واكسنت مي زنه اومد كفت به به رانيا بزرك شدي

تو هم وقتي ديديش اتاق روي سرت خراب كردي

اينقدر داد زدي كه اونهايي كه توي سالن انتظار نشسته بودند دلشون برات سوخته بود

وقتي بركشتيم خونه ماماني شربت تب برت داد با كلي نمايش بالاخره خوردي

باباي بغلت كرده بود من هم به زور توي دهنت مي ريختم

تمام شب تب داشتي ماماني كه نتونست بخوابه

بابايي رو فرستادم توي يه اتاق ديكه تا بخوابه

اخه بابايي بايد بره سر كار

هر يه ساعت كريه مي كردي ماماني جند بار باشويه ات كرد وقتي هم

تو خوابت مي برد ماماني مي خوابيد شب طولاني و سختي بود

ولي خدا رو شكر كه تموم شد

روز بعدش خيلي نق مي زدي و بهاته جويي مي كردي  اما حالا كه 2 روز مي كذره

تو خوب شدي داري كارتون تماشا مي كني

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (6)

سمانه مامام کیمیا
28 مهر 90 12:45
اوخییییییی عزیزممممممم خدا رو شکر که تموم شد دیگه رفت تا 1 سالگی اون موقع هم بزرگ شدی ایشالا.... خدا مامان واست حفظ کنه قدرشو بدون که واست کلی زحمت میکشه.....
خاطره مامان بردیا
29 مهر 90 17:04
جونممممممممممم. عزیز دلم.. با این که روز و شب سختی بوده خدا رو شکر تموم شده و الان حال رانیا خانوم ما خوبه..
صوفی مامان رادمهر
1 آبان 90 10:40
خدا رو شکر که به خیر گذشت حالا دیگه می تونی آتیش بسوزونی تاااا یه سالگی... اوم موقعم شرمنده یه دونه دیگه... عوضش دیگه خانم شدی قلبون اون چشمای خوشرنگت عزیزممممممم
محمد پوریا
2 آبان 90 13:07
الهی نی نی خاله دیگه 6 ماه راحتی اینم یه ماچ گنده واسه خوشگلم
sare
3 آبان 90 22:23
اخی عزیزم ...ا.ا اصلا اذیت نسد توی هیچ واکسنی ..نمیدونم شیاد دوز واکسن اینها کمتره ؟؟؟؟ بوس برای راینیای خاله
اهو
5 آبان 90 1:41
آخي نازززي ان شا الله جايش ديگه درد نمي كنه خاله جون