فرشته معصوم
رانیا زندگی جدیدی رو شروع کردیم بابا حال خوشی نداره که بهات بازی کنه
اما دو عمه هات و عموت و دخترش بهات حسابی بازی می کنند
طفلک من دیروز بردمت دکتر وزنت از ماه قبل کمتر شده
300 گرم کم کردی ببخشید مادر گناهش زیاد تو بهت خیلی سخت گذشته
خیلی شبها برت همبرگر می خریدم تا بخوری ولی وقتی می اومدم خونه تو خواب بودی
شیرم هم کم شده ببخش فرشته بی گناه که گرسنه می خوابیدی با اینکه یکی همیشه کنارت
بود پمپرت ساعتها عوض نمی شد تو باهات قرمز می شد
کسی که مادر دلش می سوزه
تمام این مدت من کنارباباتوی بیمارستان بودم
من ببخش که خوب ازت مراقبت نکردم اما از امروز من دوباره کنارتو ام
بابا خیلی تنها نیست خانواده ودوستاش کنارش هستند
حالا مادر تنهاو غمگین که فردا می یاد که ما دوباره خانواده بشیم و بابا شبها
بیاد خونه و با دردانه اش بازی کنه و مادوباره بخندیم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی