رانيارانيا، تا این لحظه: 13 سال و 30 روز سن داره

رانيا عروسك من

هر لحظه شیرینتر

1390/12/22 20:57
نویسنده : ماماني
347 بازدید
اشتراک گذاری

این روزها رانیا خیلی با نمک و شیطون شدی همش تا در خونه باز می شه می خوای بپری توی حیاط

تا یکی لباس بیرون می پوشه اینقدر دددد می کنی که همه می فهمن تو می خوای بری بیرون 

وقت رفتنت هم با همه بای بای می کنی و می خندی 

یاد گرفتی وقتی بهت می گم نه نکن ازشیطونی دست می کشی سراغ همه چیز می ری از گلدانهای 

بزرگ و کریستال خونه تا پریز برق 

تازگی یاد گرفتی هی می خوای انگشتت بکنی توی پریزهای برق اما خب اونها همش 

محافظ داره و نمی تونی 

خودت تنهایی می شینی وقتی بهات حرف می زنم کامل می فهمی وقتی گرسنه هستی دیگه گریه 

نمی کنی می یای گوشه لباس من رو می کشی و هی می گی ادد بعدش لباسم ول نمی کنی

وقتی توی پمپرت کار بد می کنی  می یای منو با اون دوتا دندونت گاز می گیری بعدش می خندی 

هنوز ازحموم وحشت داری وقتی لباست در می یارم اینقدر گریه می کنی 

که چشمات قرمز می شه از اب خوشت نمی یاد توی حموم برات شعر می خونم بهت اسباب بازی 

می دم ولی تو همچنان گریه می کنی 

وقتی حوله رو به دورت می پیچم به من می خندی 

وقتی لباس هات عوض می کنم و یا وقتی پمپرت عوض می کنم  یه چیزی می دم دستت تا مشغول باشی 

و الا هفت تا خونه اون طرف صدای گریه ات می شنوند 

چیزهایی که بهت می دم نباید کمتراز موبایل و یا کنترل باشه و الا پرتشون می کنی 

اینقدر موبایل دوست داری یکی اسباب بازی اش برات خریدیم ولی قبولش نداری اخه رنگش ابی و زنگ نمی خوره 

موبایل بابا و عمه هات هم قبول نداری یا مال من و یا مال دختر عموت می خوای ههههه

بهت یاد دادم همه غذا ها رو بخوری از غذاهای تکراری خوشت نمی یاد هر روز یه غذای جدید می خوای

و الا همش از دهانت می یاری بیرون 

سیب زمینی سرخ شده دوست داری ولی هر روز نمی خوری 

عاشق مزه های شیرین  هستی  وقتی پوست بستنی رو می بینی غر می زنی که بازش کنم تا بخوری 

سر خوردن بستنی با من دعوا داری همش رو می خوای بخوری ولی موقع خوردن غذا  فرار  می کنی 

هنوز نمی تونی به تنهایی بلند شی یا راه بری ولی به هر جا که گیرت می یاد اویزون می شی

همش می خوای بهات همه حرف بزنن و الا خودت شروع می کنی به حرف زدن و بلند بلند داد می زنی و با دست اشاره می کنی

وقتی جایی می ریم حواست هست که خیلی از من دور نمی شی و به هر چیزی می خوای دست بزنی به من نگاه می کنی اگه بهت بگم نه  دست نمی زنی

امروز روز اخر ده ماهگی تو 

تو داری بزرگ می شی هر لحظه شیرین تر می شی

 

 

 

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

نسترن
22 اسفند 90 21:28
الهی بگردم دختری عجب بزرگ شده مامانی ازش عکس جدید بگذار مرسی
هدی مامان مبین
23 اسفند 90 0:26
عشق کردم پستت رو خوندم ماشالا به رانیای عزیزم بزرگ شو و مامان و بابا رو خوشحال کن شاد و سالم باشی
مامي گل
23 اسفند 90 13:57
عزيز دلم 11 ماهگيت پيشاپيش مبارك خانوم خانوما


مرسی که همیشه می یای سر می زنی
مژده
23 اسفند 90 16:22
سلام عزیزم رانیا گلی و نینی من یه روز متولد شدن 11 ماهگی دخملی مبارک..خوشحال میشم باهاتون اشنا بشم
سپید مامان علی
21 فروردین 91 17:02
قربونت برم که سر بستنی با مامانت دعوا میکنی.هههه