15 ماهگی رانیا مبارک
پانزده ماهگی دختر نازم مبارک
برای این روز برات کیک ساده کشمش با روکش مربای گیلاس درست کردم که چون زود تموم شد ازش عکسی نیست
با 2 تا پیتزا که متاسفانه یکی شون به علت بازیگوشی ات سوخت
این مدت کمتر وقت می کنم وبلاگت به روز کنم الان که خوابی فرصت کردم این کار با عکسهات
انجام می دم
توی ماهی که گذشت تو یاد گرفتی با قاشق و دستهات غذا بخوری
البته هنوز با قاشق مشکل داری
از پله ها به خوبی بالا می ری
با عروسکهات حرف می زنی این روزها تمام تلاشت می کنی که کلمه ها رو به زبون بیاری ولی خب هر چی می گی کسی نمی فهمه
موقع دستشویی کردن به من می یای می گی و می شینی روی پاتی که برات گرفتم ( البته هنوز جرات ندارم پمپر ازت بگیرم )
هر وقت بیداری می یای کلی حرف می زنی که خیلی هاش من نمی فهمم ههههههههه به زبون نی نی ها
حالا می رسیم به عکسهات
عکسها در ادامه مطالب
رانیا می خواد از پله ها بالا بره ولی از نرده هاش بیشتر خوشش اومده
این هم یه نمونه دیگه
رانیا مشغول حرف زدن با عروسکهاش
اینجا هم شال عمه اش برداشته گذاشته سرش
اینجا هم داره برای مامانش بوس می فرسته
اینجا تو صندلی حیاط نشسته
این هم یکی از عجایب پرندگان که توی باغ پشتی هستش
یه کندو عسل هم میون درختها هست که جرات نکردم ازش عکس بگیرم
به زودی با عکسهای بیشتر بر می گردم