خدا رو شکر
واسه عید قربان برای سلامتی بابا نذر کرده بودیم که خدا حاجت روامون کرد
و امروز بابا و عموت رفتند یه بز برای قربانی و یه گاو خریدن البته نصف گاو برای یکی از دوستان باباست
اینجا به دلیل اب هوای گرم و خشکی که داره همه از بز استفاده می کنند
البته خیلی ها هم شتر سر می برند
بز امروز اومد و توی حیاط پشتی بستنش ولی گاو رو توی همون گاوداری سر می برند و نصف گوشتش
برای یتیم ها فرستاده می شه
رانیا تا این بز رو دید می گه بوبو یعنی هر حیوانی رو می بینه کلی ذوق می کنه و دست می زنه
برای دیدن عکسها به ادامه مطلب
اولش جلو نمی رفت بعدش شروع کرد به غذا دادن بوبو هههههههههه
اینجا هی بابا می گه بهش علف بده ولی رانیا به بوبو زل زده
رانیا با دختر عموش دارن به بز غذا می دن
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی