سفرنامه تابستان ۹۲(۳)
توی این مدت که ایران بودیم به دیدن دوستان اردیبهشتی هم رفتیم
از خاله سرور ممنون که همه رو دعوت کرد و از هم خاله ها متشکریم که از راه دورو نزدیک اومدن خب بریم سراع عکسها
اولش رانیا از دیدن کلی بچه جا خورذه بوذ بعدش خوشش اومد که حتی برشتیم خونه همه اش می گفت بریم مهمونی
فراز مهربون پسر سرور جان خیلی اقا بود وقتی رفتیم خوابیده بودش وقتی بیدار شد از دیدن این همه بچه اخمش در نیومد همه اسباب بازی هاش به همه می داد حتی بچه ها از تابش استفاده می کردن اگه رانیا جاش بود حتما همه رو بیرون می کرد هههههههههههه
سفره عصرانه که سرور جان زحمتش کشیده بود مرسی
عکسش هم سپید زحمتش کشیده بود
اینم که اقا نشسته رادین عزیز دست مامان سارا درد نکنه که با وجودیکه کارین کوچولو خواب بود اومده بودن
مبین پسر گل مرسی از هدی جان که از راه دور اومدین
سید مهدی و دیبا سادات مرسی مریم جان بابت هدیه نازت
مرسی سمیه که شما از راه دور اومدی
ملینا ناز
مرسی ندا جان از اومدنت
رانیا به همراه فراز
ایلیا ملوس مرسی از فرناز عزیز
امیر علی و رانیا مرسی فاطمه عزیز
سمانه جان مرسی از اومدنت
فرخنده جان مرسی
مرسی از بهار عزیز ,ازاده جان برای هدیه نازممنون از سپید مهربون با وجودکوچولو اومدش
و ممنون از همه برای یه عصر به یادماندنی