دیگه 18 ماهه شدی
یه سری از کلمه ها رو می گی .........
برای دیدن عکسها به ادامه مطالب
مثل عمه مامان بابا و اب مه مه و ........
به سرعت باد از پله ها بالا می ری حتی با وجود صندلی های که کنار پله ها می گذاریم ولی تو صندلی ها رو حول می دی و از پله ها بالا می ری
یه بار شیطنت کردی و دست به تابه داغ زدی و سه تا از انگشتهات ناجور سوخت بردمت دکتر برات پماد سوختگی نوشت
ازون موقع تا الان دیگه به تابه ها دست نمی زنی همه اش می گی ها هست
اب تنی رو دوست داری ولی از حمام کردن بیزاری
دستشویی ات رو می گی بو حالا فرقی نداره کوچیکه باشه یا بزرگه ولی هنوز پمپرت ازت نگرفتم
این ماه باید واکسن بخوری امیدوارم که تب نکنی
دندونهای عقبی ات هم در اومدن شبها قبل خواب مسواک دستت می گیری و هی تلاش می کنی
و هی به دستم نگاه می کنی که چطور مسواک می کنم
اینجا رانیا داره روی فومش نقاشی می کنه
ا
مشغول بازی با اسباب بازی ها ولی همین که اسباب بازی هاش تکراری بشن دیگه سراغشون نمی ره زمان تکراری شدنش هم فقط 2 تا 3 روز
اینجام داره می خنده که ازش عکس می گیرم
این هم به جور دیگه از بازی کردنش می خواد دوتا عروسک با هم بغل کنه
اینجا هم یه پارکه که هر وقت می ریم اونجا رانیا کلی ذوق زده می شه
اینجا هم داره به خودش پودر می زنه تا واسه تولد بابای خوشبو باشه
دیروز تولد بابای رانیا هم بودش واسه همین رانیا حسابی به خودش رسیده
ای قربون اون معصومیتت