رانيارانيا، تا این لحظه: 13 سال و 20 روز سن داره

رانيا عروسك من

روزهای اول خرداد

رانیا توی پارک ادامه مطلب رانیا توی پارک در حال بررسی کیف مامان در خواست سیب زمینی سرخ شده با جوس اخه توی پارک خیلی دوست داره   اینم یه نمونه وقتی اماده رفتن می شه   اینجام داره با کالسکه اش بازی می کنه وقتی خسته می شه توی ماشین   اینجا می گه عکس ننداز اه   اینم یه نوعشه ...
8 خرداد 1392

روزهای اخر اردیبهشت

دوباره اومدم با کلی عکس   بروادامه مطلب   رانیا توی اشپزخونه در حال بررسی   عصبانی که چرا ازش عکس می اندازم باباش می گه دندونهات کو ؟ ب دون شرح موزیک دوچرخه اش دوست داره به قول رانیا موزی   رانیا با پمپر اخه این روزها رانیا از شر پمپر خلاص شد اخه خودش صدام می کنه البته هنوز شب موقع خواب تنش می کنم اخه خیلی کوچیکه ولی هر جا که بریم توی روز یا بیداریش پمپری نمی پوشه اینم یه نمونه بازی با بابا ب ا خونه جدیدش بازی می کنه    رانیا با عینک بابا ...
8 خرداد 1392

رانیا و کنجکاوی هاش

ههههههه برو ادامه مطلب   ب روبکسی ها رو خیلی دوست داره همیشه می خواد روی میز کنار لب تاب بشینه   سرسره بازی توی پارک البته چشم م نو دور دیده کفش های منو پوشیده یعنی یه کفش و کیف دستی نیست که ا. دست رانیا در امان مونده باشه کفش منو می پوشه کیف دستی ام به دست می گیره موبایلش هم بر می داره صدام می کنه مامان بریم صاف و تمیز از حموم اومده   ...
8 ارديبهشت 1392

نوروز باستانی 1392 مبارک

لح ظه تحویل سال ساعت 2 و نیم عصر بودش که رانیا خواب بود وقتی بیدار شد این عکسها رو گرفتم بابا رانیا هم سر کار بودش همون موقع تحویل سال تلفنی سال نو رو تبریک گفتیم ا ینجا همچین به سفره زل زده تا دو روز این سفره  روی میز بودش و رانیا فقط با ماهی ها بازی می کرد یه روز قبل سال تحویل دو تا ماهی خریدیم زود مردن این سری ماهی ها هم سه روز موندن برخلاف هر سال همیشه ماهی های سفره هفت سین من 10 ماه زنده ان این دفعه که رانیا هی ماهی ها رو صدا می کرد بیچاره ها مرده بودن دلم واسه رانیا سوخت تا چند روز از ماهی ها ازم می پرسید پارسال سر سال تحویل سه تا ارزو کردم خدا رو شکر به هر سه تا شون رسیدی...
9 فروردين 1392

عکس رانیا 22 ماهه

  من اومدم با کلی عکس جدیداز رانیا 22 ماهه بریم واسه تماشا         داره به گربه نگاه می کنه هنوز جرات تداره بهش دست بزنه داره سیب زمینی می خوره  به گربه هم پشت کرده اینجام توی پارکه کناره یه فواره گلها رو داشته باش همه جا پر گل هست جدیدا صدام می کنه و می گه مامان عکس هههههههه یعن ا.م می خواد ازش عکس بگیرم تازه قیافه اش هم می گیره دوره زمونه عوض شده ما تا 10 سالگی در می رفتیم از دوربین     به گل می گه پول یعنی به انگلیسی هنوز گ رو نمی تونه بگه اینجا می خواد بچینه همه شون ولی زورش نمی رسه   اینجام خودش خواسته ازش عکس بگیرم اینق...
21 اسفند 1391

لاک می زنه

اینم رانیا که داره لاک می زنه اینجا می خواد قفل در حیاط بازکنه یعنی این برنامه تلاش هر روزشه     ...
4 اسفند 1391

رانیا در 21 ماهگی (2)

من اومدم با کلی عکس جدید دختر ما هر روز شیطونتر و شیرینتر می شه بیشتر وسایل ارایشی رو می شناسه و عاشق عطر و همه اش می خواد خط چشم بدم هههههه چند روزی مهمون داشتیم رانیا کلی خودش شیرین کرد و همه اش از سرکول چمدونها بالا می رفت بریم سراغ عکسها   اینجا داره فکر می کنه که چطوری سرش گرم کنه !!!!! داره ماقین می خوره عاشق نشستن روی پله هاست مامانی من از چمدونها بالا رفتم هوراااااااا حیفه نفهمم توش چیه حالا که اومدیم پارک همه اش می خواین بشینید؟؟؟ اصن خودم می رم سراغ بوته ها و گلها   بریم سراغ عکسهای داغ امروز که رانیا به خودش عطر می زنه داره سعی می کنه درش با...
14 بهمن 1391