نوروز باستانی 1392 مبارک
لح ظه تحویل سال ساعت 2 و نیم عصر بودش که رانیا خواب بود وقتی بیدار شد این عکسها رو گرفتم بابا رانیا هم سر کار بودش همون موقع تحویل سال تلفنی سال نو رو تبریک گفتیم ا ینجا همچین به سفره زل زده تا دو روز این سفره روی میز بودش و رانیا فقط با ماهی ها بازی می کرد یه روز قبل سال تحویل دو تا ماهی خریدیم زود مردن این سری ماهی ها هم سه روز موندن برخلاف هر سال همیشه ماهی های سفره هفت سین من 10 ماه زنده ان این دفعه که رانیا هی ماهی ها رو صدا می کرد بیچاره ها مرده بودن دلم واسه رانیا سوخت تا چند روز از ماهی ها ازم می پرسید پارسال سر سال تحویل سه تا ارزو کردم خدا رو شکر به هر سه تا شون رسیدی...
نویسنده :
ماماني
22:29
عکس رانیا 22 ماهه
من اومدم با کلی عکس جدیداز رانیا 22 ماهه بریم واسه تماشا داره به گربه نگاه می کنه هنوز جرات تداره بهش دست بزنه داره سیب زمینی می خوره به گربه هم پشت کرده اینجام توی پارکه کناره یه فواره گلها رو داشته باش همه جا پر گل هست جدیدا صدام می کنه و می گه مامان عکس هههههههه یعن ا.م می خواد ازش عکس بگیرم تازه قیافه اش هم می گیره دوره زمونه عوض شده ما تا 10 سالگی در می رفتیم از دوربین به گل می گه پول یعنی به انگلیسی هنوز گ رو نمی تونه بگه اینجا می خواد بچینه همه شون ولی زورش نمی رسه اینجام خودش خواسته ازش عکس بگیرم اینق...
نویسنده :
ماماني
21:34
لاک می زنه
اینم رانیا که داره لاک می زنه اینجا می خواد قفل در حیاط بازکنه یعنی این برنامه تلاش هر روزشه ...
نویسنده :
ماماني
21:04
رانیا در 21 ماهگی (2)
من اومدم با کلی عکس جدید دختر ما هر روز شیطونتر و شیرینتر می شه بیشتر وسایل ارایشی رو می شناسه و عاشق عطر و همه اش می خواد خط چشم بدم هههههه چند روزی مهمون داشتیم رانیا کلی خودش شیرین کرد و همه اش از سرکول چمدونها بالا می رفت بریم سراغ عکسها اینجا داره فکر می کنه که چطوری سرش گرم کنه !!!!! داره ماقین می خوره عاشق نشستن روی پله هاست مامانی من از چمدونها بالا رفتم هوراااااااا حیفه نفهمم توش چیه حالا که اومدیم پارک همه اش می خواین بشینید؟؟؟ اصن خودم می رم سراغ بوته ها و گلها بریم سراغ عکسهای داغ امروز که رانیا به خودش عطر می زنه داره سعی می کنه درش با...
نویسنده :
ماماني
22:29
زمستان و رانیا
این روزها هوا سرد شده البته روزهاش خوبه ولی شبها خیلی سرد بیشتر کلمه ها رو نصفه به زبان می اری مثلا امروز جیب لباست نشونت دادم بهم می گی جی جی مرغ می شه مو موز می شه مو و کیک می شه کی نون می شه نو عکس در ادامه مطالب در حال بازی کردن با کیف دستی عمه شیطونی روی تخت دد رفتن جاکت مادر بزرگش پوشیده رانیا به خرید می ره یکی از سزگرمی های رانیا ذر حال حرف زدن ...
نویسنده :
ماماني
21:53
رانیا در 21 ماهگی (1)
یه اتفاق خوب رانیا دیگه ازشیر گرفته شد و یه ماهی هست که نمی خوره به دایره می گه دای پاستا می شه پاتا هی انگشتم می گیری منو به این ور و اون ور می ری تخم مرغ می شه عنا اینجابا موبایلش به بابا زنگ می زنه که ببرتش دد توی پارک در حال بازی ...
نویسنده :
ماماني
21:52